گوس پسر باهوش و شيطاني بود كه ديگر همكلاسي هايش را اذيت مي كرد.معلم او تمريني به بچه هاي كلاس داد و ديد گوس باز هم تمرينش را زودتر از همه حل كرده و پاك كن يكي از همكلاسي هاي خود را برداشته و او را اذيت مي كند.براي همين به او گفت كه بايد اعداد بين 1 تا 100 را با هم جمع كند و نتيجه را به او بگويد معلم كه فكر مي كرد گوس تا آخر زنگ مشغول اين كار است مشغول دادن نمره ها شد اما چند دقيقه بعد...
:: بازدید از این مطلب : 552
|
امتیاز مطلب : 180
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43